وقتی کلیپ زیر را که از یک فرد معلول است دیدم، از خودم خجالت کشیدم. نشستم و چیزی که در ذهنم میچرخید را بر روی کاغذ آوردم. این نوشته را در جای دیگری منتشر کردم؛ اما تصمیم گرفتم در وبلاگ هم باشد – به عنوان مقدمه و پیشنوشتهی کوتاه – تا بعدها بیشتر درباره آن فکر کنم و بخوانم و بنویسم. فکر میکنم در این باره حرفهای بسیاری وجود دارد که قطعاَ ارزش پرداختن به آنها را داشته باشد.
به علت مشکل در قرار دادن ویدیو، برای دیدن ویدیو به این لینک بروید.
چه بسیار کسانی که تعداد دستها و پاها را دلیلی بر تفوق و برتری میدانند، اما همواره افرادی بودهاند که با روح منتقد خود و به روشهای گوناگون، این استدلال را نادیده انگاشته و برای رجحان و برتری، دلیل دیگری آورده و استدلال قویتری ارائه دادهاند.
آنها ثابت کردهاند که انسانِ معلول، نه محدود میشود، و نه محصور.
خوش به حال آنها که متر و معیارشان، محدود به مادیات وجودیشان نیست و دل به دریای کشف مکنونات ضمیر خویش میزنند.
آن پراگماتیستهایی که حتی با وجود محدودیتهای فیزیکی، دمی آرام نمیگیرند و خدارت به وجودشان راهی و روزنهای ندارد.
به قول معروف فیلسوف فرانسوی، حتی کسی که از مادر فلج زاده میشود، اگر قهرمان ورزشی نشود، خودش مسئول است.
پینوشت) نام این هنرمند را نمیدانم. اگر کسی میدانست ممنون میشوم بگوید. کلیپ را این صفحه در اینستاگرام به اشتراک گذاشته.