هر از گاهی داستانی مهیج، برای پر کردن اوقات فراغتِ ما جور میشود. داستانی که معمولاً با لو رفتن یک عکس یا فیلم شروع میشود، با فحاشی کردن به یک فرد ادامه مییابد، و پس از مدتی که دیگر خسته شدیم و هیجانش را در میانمان از دست داد، آن را رها کرده و در انتظار شخصی جدید با داستانی نو، منتظر میمانیم.
اما حرفم چیز دیگریست.
در روزهای اخیر باز هم عکسهای لو رفتهی یک سلبریتی، موجب تشفی خاطر عدهای در جامعه شد. در شبکههای اجتماعی هم صحبتهایی مطرح شد که فلان شخص ریاکار است و عدهای هم بنا به عادت، دهان به ناسزاگویی و فحاشی گشودند. البته عدهای نیز، با حرفهای خود سعی در تعدیل رفتارهای هیجانی داشتند. و البته به لطفِ این گردشِ اخبار، نانِ سفرهی عدهای هم کمی چربتر از پیش شد.
اما سوالی دارم. در کجای کشور ما ریا نیست؟ در کجا تزویر و تظاهر نیست؟ در رابطههایمان چه؟ آیا ما در رابطههای خود ریا نمیکنیم؟ تظاهر نمیکنیم؟ سوالی دیگر. چرا در جامعهی ما ریا میشود؟ چرا باید در جامعهی ما ریا بشود؟
منطقاً شخصی مانند من قادر به پاسخگویی به سوالات ذکر شده نیست. اما اگر فرصت کافی داریم، به جای فحاشی کردن به دیگران، برویم به این سوالات بپردازیم و در باره آنها مطالعه و تفکر و گفتگو کنیم.
در اینجا میخواهم به عنوانِ نظر شخصی، خلاصهوار به چند نکته اشاره کنم که اگرچه حاصلِ مطالعهی اندک و ناچیزی بوده، اما شدیداً آمیخته به نظر و سلیقهی شخصی است و هیچ اصراری بر صحت، دقت و درستی آن ندارم.
با این که در این مواقع یک شخص را گناهکار جلوه دهیم و دائماً پتکِ داوری و قضاوتِ عجولانهی خود را بر سر او بکوبیم، کاملاً مخالفم. اگر افرادی در جامعه ریاکار هستند، احتمالاً جامعهای بوده که پذیرای ریاها و تزویرها و تظاهرهای آنها شده. سیستمی بوده که به آن ریاها امتیاز میداده. پاداش میداده. سیستمی بوده که امتیاز گرفتن از آن و پیشرفت کردن در آن، جز با ریا کردن و تظاهر کردن ممکن نبوده. بنابراین آن سیستم به رفتارهای اینچنینی دامن میزده و یا حتی، خود مولدِ چنین رفتارهایی میشده. منظور از سیستم، اتفاقاً تنها نظام حکومتی نیست. خانواده هم یک سیستم است. و همانطور که میدانیم اولین و مهمترین نهاد اجتماعی است که فرد با آن مواجه میشود. دیدهام خانوادههایی را که تظاهر کردن را ارزش میدانند. زرنگی میدانند. دانایی میدانند و جز این را سادهلوحی و نادانی میپندارند.
یا خانوادههایی که در آنها همواره اصرار در پیروی از یک الگوی خاص یا باور خاص یا اندیشهی خاص میشود.
افراد غالباً، برآمده از جامعه هستند. محصولِ جامعه هستند. میوهی درختِ جامعه هستند. اگر میوهی درخت اشکال دارد، فراموش نکنیم که علت را در «درخت» نیز جستجو کنیم.
ضمن اینکه ما میدانیم در رشد و رفتارِ یک فرد، هم سرشتِ ذاتی و هم پرورشِ محیطی، هر دو با هم موثر هستند. منطقی نیست که در این مواقع، جامعه، گزینهی «پرورش» و «محیط» را نادیده بگیرد و انبوهی از ناسزاها و دشنامها را به سمت شخص شلیک کند؛ در حالیکه خودِ جامعه ممکن است از علتهای اصلی خطای شخص به شمار بیاید. شاید در جامعهی ما کمتر به پرورش اهمیت داده میشود که البته مثالهای آن فراوان است.
چه قدر خوب است صحبت از اشخاص را کنار بگذاریم. هیجانِ پرداختن به زندگی افراد را رها کنیم. اگر حرفی و نقدی هست که ارزش گفته شدن و شنیده شدن را دارد، نقدِ افکار، اندیشهها، روشها، شیوهها، هنجارها و ارزشها باشد.