پیشکلام یک:
در نوشته هر جا واژهی ضربالمثل را دیدید، منظورم به طور کلی امثال و حکم بوده. شاید معنایی نزدیک به کتاب امثال و حکم دهخدا. بنابراین نیازی ندیدم که دستهبندیهای جزیی و دقیق را در اینجا رعایت کنم.
پیشکلام دو:
هر آنچه میخوانید، تنها نظر شخصی اینجانب بوده و همچون سالادی از واژهها و عبارات میماند که آن را به مواد گوناگون – از جمله قضاوت و سلیقهی شخصی – آمیختهام. سالادی با طعمِ سلیقهی شخصی.
اصل کلام:
دنیای ضربالمثلها دنیای جالبی است. مجموعهی بزرگ و عظیمی از عبارتها که به دلایل خاصی مانند «دلنشین بودن برای مردم» و یا «تصدیق کنندهی باورها (درست یا غلط)» جای خود را در میانِ صحبتها و سخنها باز کرده و ماندگار شدند و حتی برخی از آنها نیز تبدیل به فولکلور شدند.
معمولاً، خواسته یا ناخواسته، یکی از کاربردهای ضربالمثل برای «توجیه کردن» بوده – یا شاید شده. این که افراد کاری را انجام دهند یا بخواهند انجام دهند و از یک ضربالمثل نیز برای توجیه کردن و معتبر جلوه دادن آن استفاده کنند. مانند وقتی که در اثنای صحبت از موضوعی، شعری از یک شاعرِ نامی نقل شود تا ارزش و اعتبار بیشتری به ادعای سخنگو ببخشد.
من ضربالمثلها را – با همان قراری که در پیشکلام یک و دو گذاشتم – به دو دسته تقسیم میکنم. واضح است که این دستهبندی کاملاً شخصیست.
دسته اول ضربالمثلهایی است که همواره ادعا میکنند در هر شرایطی، درستترین و عاقلانهترین و منطقیترین و اثربخشترین و بهینهترین و بجاترین راه و راهحل، همان است که آنها میگویند. الیته شاید ادعای خودِ این ضربالمثلها تا این حد نبوده باشد. اما ادعای نقلکنندههای آنها گاهی چنان است، که چنین مینماید. ضربالمثلهایی که همواره پند میدهند و راه نشان میدهند. مثلاً، گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی.
دسته دوم ضرب المثلهایی هستند که برخلاف دستهی اول، ادعایی ندارند و به دنبال توجیهِ چیزی نیستند و معمولاً اوضاع و شرایط خاصی را به تصویر میکشند. مثلاً، استخوان لای زخم گذاشتن. یا، موش تو سوراخ نمیرفت جارو به دمش میبست.
دستهی اول ضربالمثلهایی هستند که میتوان آنها را در قالب اگر.. ، آنگاه.. قرار داد. مثلاً، عجله کار شیطان است. اگر عجله کنی، آنگاه عاقبت بدی در انتظار توست.
من نام دستهی اول را ضربالمثلهای خطرناک میگذارم و همواره سعی میکنم آنها را با دقت و وسواس بیشتری به کار ببرم. منظورم از وسواس، معنای منفیِ آن نیست. بلکه بیشتر به معنای احتیاط. چرا که برخی از این ضربالمثلها در یک دورهی خاصی از تاریخ کاربرد داشتهاند و پس از گذشت زمان و ایجاد تغییرات و رسیدن به عصر جدید، یا در گذر از عصری به عصر دیگر، دیگر آنچه را که در گذشته ادعا میکردهاند، یا کاربردی ندارد یا شرایط به کلی تغییر کرده است.
برخی از این ضربالمثلها به همان سرعتی که کرمهای درون گور مشغول مصرفِ گوشت و پوست و استخوانِ گویندگان آنها بودهاند، به مزبلهی تاریخ پیوستهاند و امروز فقط کسانی که تواناییِ یافتن خوراکِ خوب و تر و تازه برای میل کردن را ندارند، هر از گاهی دست در آن مزبله میکنند تا با بیرون کشیدن و مصرف کردنِ آن خوراکهای بلااستفاده و بیکیفیت، دستکم شرایطی برای زنده ماندن خود فراهم کنند.
ضربالمثلهایی که دیگر استفاده از آنها، نه تنها نشانهی خردمندی نیست، بلکه نشانهی بیخردی و تحجر است و حتی مانند بمبی با ظاهر آراسته و مزین میماند که شخص، بیخبر از ماهیتِ آن، مدام آن را با دهان یا قلمِ خود، به این سو و آن سو پرتاب میکند.
دربارهی این ضربالمثلها در آینده مثال خواهم زد و خواهم نوشت.